به نام عشق

ساخت وبلاگ
همسر عزیزم من واقعا لایق اینهمه دوست داشتن های تو نیستم تو نه تنها ی همسر خوبی بلکه یک دوست یک رفیق فابریکی ی مشاور و سنگ صبور هم هستی من خدا رو هزاران بار شکر میکنم که تو رو دارم سایه ت برقرار گل من ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۰۷ به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 243 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:35

از همون دوباره هایی که اولش ی تصمیم و تهش فراموشیه از خودم گله دارم که نمیتونم سر قول و قرارم باشم سر تصمیمایی که میگیرم نمیتونم وایسم باز با همسرجان صحبت کردم از بی قراریهایم گفتم ..از دغدغه هایم و او هم صبورانه گوش داد و راه حل داد ی دفتر تهیه کرده بودم تا توش بنویسم بایدها و نبایدها رو اما نیمه کاره یا همون اول کار رهاش کردم اواسط سن و سالم یا اواسط عمرم تاااازه مثل ی دختر نوجوانی شدم که داره دوران بلوغ و بحران کسب هویتشو میگذرونه مسخره س احساس میکنم روح من داره دنبال ی هویت محکم و مستقل میگرده ..میخواد خودشو پیدا کنه خدایا رهایم مکن یا فاطمه الزهرا بانوجان به جان حسین عزیزت دستمو بگیر روحمو آروم کن   ۰۷ شهریور ۹۵ ، ۱۰:۵۶ به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : دوباره باز خواهم گشت,دوباره باز خواهم گشت دانلود,دوباره باز خواهم گشت متن, نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 217 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:34

روزهای خوبی نیست من از این شغل بیزارم من از این روزها بیزارم رورهای سختیه..فشار کار زیاده و من خسته میشم کاش خستگی جسمانی بود ..خستگی روحی خیلی،بدتره یعنی حاضرم از ساعت۷تا ساعت۴بعد ازظهر ی جا تو ی اتاق کار کنم پرونده مرتب کنم جارو بکشم و..و..و.. اما ارباب رجوع نداشته باشم این اجازه اجازه گفتنا دهن منو سرویس،کرده این سرو کله زدن با معلما منو خسته کرده معلمهایی که برنامه کلاسی رو با برنامه ی زندگیشون تنظیم میکنن و هر کدومشون از من انتظار دلخواه خودشونو دارن دلم میخواد یکسال مرخصی برمممممم دلم میخواد مدتی از مدرسه دور بشممممم ۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۶:۵۵ به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : مهر نامهربان, نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 219 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:34

زن اولش آروم بود فقط گله میکرد،که چرا پرونده رو ندادین به هواهرم  مدیر گفت که قانون اینو نمیگه باید،تحویل والدینش بشه برگشت رو به من که تو گفتی خاله ش،بیاد،بهش میدی اول یادم نمیومد،همچین قولی دادم انکار کردم چون اون لحظه زیر فشار کار مغزم کار نمیکرد همکارم گفت ایشون با تلفن صحبت میکردن همچی قولی ندادن زن داغ کرد اول پاچه ی همکارمو گرفت و کلی داد و بیداد کرد همکارم سکوت کرد بعد پرید به من و هی صداشو برد،بالا که شما فلانید و شما بهمانید من اول سکوت کردم صبر کردم صبر کردم نهایتا جوابشو دادم مثل خودش تهدید کرد شکایت میکنم گفتم هررر کاری دوست داری بکن خیلی خسته م ......خونه که اومدم آروم که شدم تازه خون به مغزم رسبد،که اگه اون لحظه من جلو میرفتم دستهای زنو میگرفتم و آرومش میکردم این بلوا و این خاطره ی تلخ بوجود،نمیومد اما اون خسته و من خسته تر از ایشون اون لحظه با فشارهای روانی که داشتم فقط تونستم مث خودش رفتار کنم و این بد بود ر ۰۴ مهر ۹۵ ، ۱۷:۲۲ به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 231 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:34

چقدر دلم برات تنگ شده عزیزم من نه دیدمت و نه صداتو شنیدم اما روزها برات گریه کردم برای لمس بودنت  شاید هیچوقت من نبینمت  هیچوقت بغلت نکنم و نبوسمت  اما بدون دوستت دارم چه بیرحمانه از بچه هاشون حرف میزنن شیرین کاریاشونو میگن و از دلتنگیهاشون برا بچه هاشون...تو بغل فشارشون میدن و قربون صدقه شون میرن از کیف و کتاب مدرسه شون میگن و من لبخند میزنم با خنده همراهیشون میکنم اما بعد ساعتها اشک میریزم تو خلوتم تو الان باید مدرسه بری ولی.... منو صدا نکردی هیچوقت  بگو مامان... هیچوقت فکرشو نمیکردم هیچچوقت همچین تقدیری داشته باشم...من از دنیا چی خواستم مگه... دخترم نسترن بدون مامان دوستت داره خیلی زیاد   ۰۸ مهر ۹۵ ، ۲۲:۰۹ به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : دخترم نسترن, نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 224 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:34

شب تاسوعا خیلی زار زدم گفتم خداجون دوستت دارم گفتم خدا جون کمکم کن  درسته چند روز قبل تشر زدم باهات دعوا کردم اما به خداوندی خودت از صمیم قلب دوستت دارم منو ببخش دستمو بگیر رهام نکن امن یجیب المضطر اذا دعاه و یکشف السوء شب بعد از ی چت سه ساعته با دوست جان خوابیدم تا ساعت ۹صبح ی خواب عجیب دیدم  خواب دیدم  خواب عجیب  خوابی،که همیشه دغدغه ی روزهای من بود،که آیا این ارتباط درسته یا نه؟خواب دیدم لب دریا با همسر جان بودیم پام لغزید اوفتادم تو آب  موج منو با خودش برد خیلی تقلا میکردم چادر سرم بود دستامو از آب بیرون آورده بودم و کمک میخواستم همسر جان تا ی مسیر به دنبال من اومد اما شنا بلد نبود داشتم به جاهای عمیق دریا میرسیدم صدای غرش موجهایی که منتظر من بودن تا منو غرق کنن و به اقیانوس،ببرن به گوشم میرسید خشم دریا رو دیدم وحشت کردم در همون حال ی ادم بیخیال تو قایقی نشسته بود،چنگ زدم از قایق بالا رفتم نمیدونم چرا توجهی،نداشت ؟؟رفتم به ساحل زن و مردی،تو ساحل نشسته بودن همینجور که میلرزیدم ازش خواستم گوشیشو بده به همسرجان زنگ بزنم تا بهش خبر بدم نجات پیدا کردم و بیاد،منو ببره اون به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 203 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:34

پسرک شیرینم امروز عکس محمدمتین رو تو گروه گذاشتن رفته بود،هیئت با زنجیر و ی طبل کوچولو چقدر همه براش غش و ریسه رفته بودن و احسنت و ماشاءالله فرستاده بودن دلم گرفت ..... ۵سال پیش که جاری پیام داد که جاری آخری فارغ شده و اسم پسرشو گذاشته محمدمتین حال من دیدنی نبود  اره دیدنی نبود غصه و  ناراحتی کسی که ی آرزو رو با اشکاش دفن میکنه که دیدنی نیست  با اشک گفتم این اسمو ما انتخاب کردیم خدا رو چه دیدی شاید یک روز ما هم  جاری گفت ما به باباش گفتیم جواب داده شرمنده ما این اسمو انتخاب کردیم و به همه گفتیم جوابی نداریم به بقیه بدیم که چرا اسمو عوض کردیم الان میگم تو بابای بچه بعد از بیست و سه سال چطور اسمتو تو شناسنامه ت عوض کردی اما اسم ی بچه ی روزه رو نمیتونستی به خاطر برادرت و زن برادرت عوض کنی.؟ ------------------- عزیزکم تو سالهاست که نیستی اما محمدمتین بزرگ شده و روز به روز قد میکشه  و سال دیگه میره اول ابتدایی خدایا شکرت هم حکمتتو هم مصلحتتو من حرفی ندارم ...   ۲۰ مهر ۹۵ ، ۲۱:۱۹ به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 175 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:34

ای کاش از من دور و دورتر میشدی ای،کاش اصلا باهات آشنا نمیشدم  ای کاش همونوقتایی که دعوامون بالا میگرفت ارتباط با تو رو برای همیشه تموم میکردم  چرا هر چی،من مجله خووندم و داستان برام تعریف کردن برام درس،عبرت نشدددد من از تو نمیترسم از خودم میترسم وقتی،کلی،باهات چت کردم با حرفات ته دلمو خالی،کردی رفتم نماز خووندم وحشت کرده بودم گریه کردم از خدا خواستم زووود ازدواج کنی،و سایه تو از زندگی ما برداری من از همون اول با وجود،و حضور تو مشکل داشتم هر چی همسرم گفت باهاش دوست باش،و دوستش،بدار من نتونستم دوستت داشته باشم من ازت متنفر بودم هر چند،این تنفر الان خیلی کم شده اما اون ترس وجود داره....لعنت به شیطون کاش دو سال پیش،از اون دعوای شدید راهتو سد کرده بودم ...هنوزم که هنوووزه من دارم خودمو تو دوستی با تو غرق میکنم... تو نمیتونی به خودی خود تهدید باشی اما من از خودم میترسم که خام حرفات بشم و تو رو تو زندگیم راه بدم بعضی وقتا که صحبت از سختی زندگی میشه احساس،میکنم میخوای و در واقع التماس میکنی زندگیمو با تو نصف کنم آخه با زبون بی زبونی میگی من توقعی ندارم بذار همسرت سایه ی سر منم باشه به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : تو مث یه خواب شیرینی,تو مث یه حس قشنگی واسم,تو مث ی حس قشنگی واسم, نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 179 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:34

گفته بـــودم بی تو می میــرم ولی ایــن بار ، نهگفته بـــودی عاشقـــم هستی ولی انگــار ، نههـــرچه گویی "دوستت دارم" به جز تکرار نیستخو نمی گیــــرم به این تکــــرارِ طوطیــــوار ، نهتا که پا بندت شَــوَم از خـــویش می رانی مـــرادوست دارم همدمت باشــم ولی ســــربار ، نهدل فروشی می کنی گویا گمان کــــردی که بازبا غــــرورم می خـــــرم آن را در این بــازار ، نهقصد رفتن کـــــرده ای تا باز هـم گویــم بمـــانبار دیگـــر می کنــم خواهش ولی اصــــرار ، نهگه مـرا پس می زنی ، گه باز پیشم می کشیآنچه دستت داده ام نامش دل است افسار ، نهمی روی اما خودت هم خــــوب می دانی عزیـــزمی کنی گاهــی فــــرامـوشم ولی انکـــار ، نهسخت می گیـری به من با اینهمه از دست تـومی شوم دلگیـــر شایــد نازنیــن ، بیــــزار ، نه   ۱۶ آبان ۹۵ ، ۱۰:۲۶ دارم تلاشمو میکنم دارم تلاشمو میکنم که نه پیامک بدم و نه پیام بنویسم دستم میره بنویسم ، مینویسم اما نمیفرستم پاکش میکنم چون نمیخوام سبکسر باشم بعد از یک عمر از همین دیروز زندگی تلاش میکنم برای بزرگ شدن  تلاش برای خودسازی تا مفتخر به لق به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : دستامو سخت می گیری,دانلود آهنگ دستامو سخت می گیری, نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 175 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:34

امروز مهربون شده بودی

یا همونجور که برات نوشتم دوست داشتنی تر

سعی کردم کلامم گزنده نباشه

برات نوشتم عزیزم

فدات شم

و.....

جمله هایی که قند تو دل هر آدمی آب میکنه

اما تو از احساست دریغ کردی شاید جانب احتیاط رو رعایت کردی

خواستم اینبار شمشیرو از رو نبندم با لحن ملایم بنویسمم ببینم این راه جواب میده یا نه


به نام عشق...
ما را در سایت به نام عشق دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : 3rozhaye-man5 بازدید : 209 تاريخ : دوشنبه 8 آذر 1395 ساعت: 14:34